جابلو

هنر وگفتگو

جابلو

هنر وگفتگو

مژه ی پنجره ام

 

 

چند روزیست آسمان بغض گلویش ترکیده
اشک میریزد
آسمان گاه ابری ،گاه باد و بورانی  وسرد می شود . 


خرمالوی حیاط ما رسیده
وبرگهای زرد هر لحظه از درخت جدا می شود .

کاکل نیزار ها آنسوی مژه پنجره ام طلایی شده  


 گویی 

 
صدای مرده ها می آید  


آرام ،آرام  


دست از خاک بیرون آورده اند  
خزندگان را نوازش می کنند
تا بخواب زمستانی روند ... 

ادامه مطلب ...

قله علم کوه

منظره ای از قله علم کوه  

 
من ودوستانم آقای کفشگری وخانم محترمشون  
 

 

  

گروه البرز فریدونکنار گذر از یخچال های علم کوه  

 

 

با نگاهتان آنها را حس کنید

 

گذرگاهی از میان ابرها

 
 
  تارعنکبوت دامی برای مورچه گان 

 

 

 

 دریا

 

 دریا
ناخدایت رفت
و...
دیگر در میان ما نیست ،   


 خورشید   مهربانم  

کجایی ، کجایی
قایقت به گل نشست ،

مرغهای دریا ، کنار قایقت بسوگند ، 
  مهربانم
کجایی ،کجایی 


 عشق ابراهیم آسمانه
اما...
عشق اسماعیل پدر بود  


   نمی دانم  دیگر نقاشی من ازکودکی خورشید داشت
امروز جای آن خالیست ،  


 می گفتی
من با این موجهای دریا جنگیدم
آخرش فلک تو را از من گرفت ، 


ساده قلبم
اشک پاکم
آفتابم

کجایی، کجایی

قله ارفه ده  

 

گذرگاهی از میان ابرها  

دشت آزو

نگاه دشت آزو به قله دماوند

ادامه مطلب ...