جابلو

هنر وگفتگو

جابلو

هنر وگفتگو

شب چهارده

باد زلفهای تو را به کویر مصر می برد 

آنگاه 

قایقم رود نیل سرگردان است 

ومن، 

درشب چهارده آسمان را تماشا می کنم 

 

۹۳/۵/۱۴زکریا سمائی

شهری در خواب

سنگ های گورستان می جنبند 
مرده ها بیدارند
اما 
شهردر خواب است

93/6/6سمائی

 

 

پشت دیوار کاه گلی  

و بلند
زن مرده است
شب  

زن مرده ، ایستاده  

 

حتی  
سگهای همسایه هم پارس نمی کنند
من از ترس  

خوابم نمی برد  

93/5/20

پرواز مرغ دریایی

هملت درباره شعر می گوید:

من تابع قواعد کلاسیک و مدرسه‌ای نیستم. آن هم قواعدی که هنوز می”‹گویند شعر ترکیبی از قافیه و عروض است. شعر برای من آمیزه”‹ای از تصویر و خیال است. تا آنجا که دشمن واقع‌گرایی هستم. چون واقعیت خودش وجود دارد و بازگو کردن آن هیچ لطفی ندارد. من وقتی به آسمان نگاه می‌کنم و می‌بینم از ستاره‌ها پری می”‹ریزد و روی زمین سماع می‌کنند، شعر برایم اتفاق می افتد. و باید بدانیم، اگر خیال را از شعر بزداییم، چیزی باقی نمی‌ماند.






آرزو

 

آرزوها ی پنهان شده  

 

روزی با من دفن خواهد شد 

 

در این کوچه خلوت ،  

 انتظار کشیدم 

 

 نیامدی .....

 

 

 


خانه ای در دل جنگل

روستای طالع سواد کوه