چرا باید پول مشخص کند که برف نعمت است یا عذاب
بارش برف برای همه خوشحال کننده و مایه برکت است و در این شکی نیست که از نعمتهای خدای بخشنده به بندگانش میباشد. اما بارش برف وقتی در روستا زندگی میکنی متفاوت است. وقتی نگران بیکار شدن پدر کارگرت میشوی، وقتی به چکمههایت نگاه میکنی و میبینی که پاره است و نگران سقف خانه که مبادا چکه کند، مادرت را میبینی که هنگام شستن ظرف با آن درد و دل میکند! و تو بجای فکر کردن به سر خوردن روی برف و درست کردن آدم برفی نگران هوای فردا هستی...پدر و مادرت را میبینی در صف نفت و یکی بهت میگه به پدرت کمک کن و با جثه کوچکت تمام زورت را میزنی تا گالن 20 لیتری نفت را به خانه برسانی...برفی که باعث افزایش آب رودخانهها و آمدن آب برسر باغها و مزارع مردم میشه خوشحال کننده است ولی برات اهمیت نداره چون دیگه پدر کشاورز نیست،خانه نشین است و حتی کار ساده کارگری هم برایش پیدا نمیشود.هیچ وقت فراموش نمیکنم عزیزی رو که به خاطر بسته بودن جاده روستا به شهر از شدت بیماری درگذشت...و همه اینها برف رو برام سخت کرده،اگرچه شدت بارش برف مثل سابق نیست ولی تو ته مانده ذهنم همون درد ومصیبتهای زمستان سنگین مانده است و خواهد ماند اینکه در سالهای دور پشت نیسان مینشستیم و به مدرسه میرفتیم اینکه در مدرسه همیشه به خاطر پاره بودن زانوی شلوارت دستت باید روی زانوت بود.و...و...و...ناخودآگاه زیر لبت دکلمه میکنی:
شام تا بام
پدر،پارو،برف
درد و دل کردن مادر با ظرف
عکس:کانال روستای جید