جابلو

هنر وگفتگو

جابلو

هنر وگفتگو

رود ارس




مرا به تماشای پل های ریخته نبرید 


عمری است 


همان پل ها در من فرو ریخته 


8/دی/93 سمائی




دلتنگی




آفتاب نوازشم کن 


برگهای شبنمی من ،


خیس شده 


از دلتنگیها 


فردا را برای قدم زدن 


به


دشت تو 


فکر می کنم 

گردنه حیران


نمیدانم چرا ؟


تنم را به حراج گذاشتم 


عزرائیل موهای مرا به درخت بسته 


موریانه ها از خوردن دلم 


دهانش کپک زده 

صعودهای سال 93






صعود به قله دماوند




قله علم کوه 

درختان پیر


میان صحرا 


درختان پیر 


آب را آینه کردند 


تا 


زلیخا شوند 


20/ دی / 93 زکریا سمائی


شمیرزاد روستای فولاد محله