این تصاویر در حال حرکت هستند تلاش کردم این حس را برای شما عزیزان انتقال بدم امیدوارم پسندیده باشین
روستایی نوا منطقه آمل مازندران
چند سالی هست با این دوعاشق ومعشوق آشنا شدم . هر دفعه از گروه جدا میشم وراه ناهموار را انتخاب می کنم تا بتونم به اینها برسم این بار کمی تفاوت داشت . در میان دشت به این بزرگی این دوتا دست شان را بهم دیگه داده حتی من صدای خنده ها وبوسه هایشان را می شنیدم چند قدمی آنها نزدیک شدم بی اختیار اشک در چشمانم حلقه زد واین حسرت را در دل لیلی ومجنون ،شیرین وفرهاد تجسم کردم وحسادتم به این دو تا زیادتر شد .
سکوت نمی کنم
صدای پای بی آهنگت را شنیدم
ودر سکوت ،
به خیال تو پرواز کردم .
ماندن ونیامدنت را
همه را بار قطاری کردم ،
تا کهکشانهاسیر کردم.
به باغ بی رنگ تو رفتم ،
پاییز را یافتم.
اگر به خود نیایی،
باد و بوران ،
تو را در آستانه زمستان سرد می برد.
باران میکوبد و
باد میوزد،
چترها در آسمان معلق میشود
وخانه کبودت قندیل می بندد.
راهی که میروی،
چه دشوارست ...
من سکوت نمی کنم
به خودم بر می گردم .
۲۸/شهریور ۹۱
دژ قلعه رود خان
ادامه مطلب ...
پروانه اوچاندا یارپاغی تیتره دی
من یاریمی گورنده کونلومو تیتره دی
یار دئمه روح سوداسی گوی اولدوزو
من بو اولدوزا باخاندا گوزلریمی تیتره دی
آبشار آب پری رویان
