[ بدون نام ]
سهشنبه 24 بهمنماه سال 1391 ساعت 01:13 ق.ظ
نغمه هایت نوازشم می کند مثل ماه در شب مثل خورشید از پشت کوه مثل قایقی لنگر انداخته کنار ساحل بساز ترانه ات را بر بلندای چتر کاج لحظه لحظه صدایم کن تشنه ام بر لب حوض کنار باغچه گل سرخ عطرت مرا مدهوش کرده
شبت پر از رویاهای زیبا
[ بدون نام ]
سهشنبه 8 اسفندماه سال 1391 ساعت 03:33 ب.ظ
×××××××××××
بزار منم بنویسم ببین
باخار کن،باغین حصارینه سویکندیم،گلمدین
گوللری حرصی لان پرپر اتدیم گلمدین
اللریمه تیکان باتدی آه چکدیم
بیربیر الیمنن چخارتدیم گلمدین
غریبه لر گشتی سایه لاره باختیم
گون باتدی،گینه یوباندین گلمدین
گور نه اولدو پروانیه یالواردیم
پروانه ده اولدو قاصدیم،گلمدین
باشوا دونوم هاردا سن،بیلمیرم
دیدیم اوزاخلاشیر سن،گلمدین
خیالیمده سن،من عاشیق کیمی
اوینیه گوله،موسیقی لان چاقیردیم گلمدین
دیرم بی رحم،دیمه نیه
بودور سوزوم،اوزوم نن اوتاندیم گلمدین
...
8/12/91
×××××××××××××
[ بدون نام ]
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1391 ساعت 12:59 ب.ظ
لحظه ی دیدار نزدیک است - باز من دیوانه ام مستم - باز می لرزد دلم ، دستم - باز گویی در جهان دیگری هستم . . . . . . . ابرویم را نریزی ، دل ! ای نخورده مست - لحظه ی دیدار نزدیک است . . . اخوان ثالث
من نگویم که به درد دل من گوش کنید - بهتر ان است که این قصه فراموش کنید - عاشقان را بگذارید بنالند همه - مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید - رحیم معینی کرمانشاهی .
ما نمی توانیم کاری کنیم که مرغان غم بالای سرمان پرواز نکنند ، اما می توانیم نگذاریم روی سرمان اشیانه بسازند . --- با چشم پوشی از چیزهای کوچک خود را بزرگ نگهداریم . --- بادبادک تا با باد مخالف روبرو نگردد ، اوج نخواهد گرفت . --- تنها کسانی که تغییر نمی کنند ، انهایی هستند که نفس نمی کشند . ---
گولوم سنسن ، باغیم سنسن ، گلستانیم بهاریم سان - اگر بیر قوش اولارسام من ، خزانسیز لاله زاریم سان ..... بو ، یوز بیر سوزله بیر سوزوار کی یعنی شهریاریم سان !
سلام می کنم به باد،
به بادبادک و بوسه،
به سکوت و سوال
و به گلدانی،
که خواب ِ گل ِ همیشه بهار می بیند!
سلام می کنم به چراغ،
به «چرا» های کودکی،
به چالهای مهربان ِ گونه ی تو!
سلام می کنم به پائیز ِ پسین ِ پروانه،
به مسیر ِ مدرسه،
به بالش ِ نمناک،
به نامه های نرسیده!
سلام می کنم به تصویر ِ زنی نِی زن،
به نِی زنی تنها،
به آفتاب و آرزوی آمدنت!
سلام می کنم به کوچه، به کلمه،
به چلچله های بی چهچه،
به همین سر به هوایی ِ ساده!
سلام می کنم به بی صبری،
به بغض، به باران،
به بیم ِ باز نیامدن ِ نگاه ِ تو...
باورکن من به یک پاسخ کوتاه،
به یک سلام ِ سر سری راضیم!
آخر چرا سکوت می کنی؟
سلام ، خورشید می تابید ، هوا بوی شقایق میداد ، قلبها به تپش افتاده بود ، حس زندگی را نسیم به رقص اورده بود . اسمان ابی لبخند میزد ، به خیالش روی ابرها راه میرفت .....
ماه من
ماه آسمان دلتنگ شد
ستاره ها در آسمان
خورشید غروب کرد
سیاهی آسمان را فرا گرفت
شهاب سنکها در حال عبور
نورشان آسمان تیره را زیبا می کرد
ماه به رقص آمد
ستاره محبوب شد
ستاره از دور به ماه چشمک می زد
ماه می لرزید
رنگ می باخت
می چرخید
روز به روز کمرنگ تر می شد
عکس خود را در اقیانوس جستجو می کرد
و
گاه می خزید زیر ابری سفید
ستاره می دانست جه خواهد شد
آرام بود و نورانی
ماه دیگر خود را ندید
دنبال خود می گشت
نوری نبود رنگی نبود
فقظ هلال نازکی کمرنگ
روزها گذشت
روزها شدند ماه
بر رنک شد دوباره ماه
به زمین نگاهش افتاد
تاریک بود و تیره!
نه! خاکستری بود زمین
ماهتابی شد و بر زمین تابید
زمین روشن شد ر شب تیره
ماه من
کاه مسرور گاه مغرور
گاه سرد کاه کرم
گاه هلال کاه ماهتاب
می چرخد گرد زمین
2/10/91
______________________
ساقی
سر به سوی تو دارم ای ساقی
که این دنیا فانیست فانی
کرم کن مرام و معرفتی اور
چرا که خواهی مرا ز خود رانی
کل بیش تو جلوه نکند یارا
گل خود کل است و خواهد شمعی
پروانه در ای که شمع و گل
با هم و دارند شیدایی
جور شده یک به یک با هم
شمع و گل و گویند کو پروانه ای؟
بروانه نزد کل است وکل با او خوش
پروانه شده برای کل دنیایی
11/10/91
ممنون از دلنوشته ارسالتون موفق باشید
نغمه هایت نوازشم می کند
مثل ماه در شب
مثل خورشید از پشت کوه
مثل قایقی لنگر انداخته
کنار ساحل
بساز ترانه ات را
بر بلندای چتر کاج
لحظه لحظه
صدایم کن
تشنه ام
بر لب حوض
کنار باغچه گل سرخ
عطرت مرا مدهوش کرده
شبت پر از رویاهای زیبا
×××××××××××
بزار منم بنویسم ببین
باخار کن،باغین حصارینه سویکندیم،گلمدین
گوللری حرصی لان پرپر اتدیم گلمدین
اللریمه تیکان باتدی آه چکدیم
بیربیر الیمنن چخارتدیم گلمدین
غریبه لر گشتی سایه لاره باختیم
گون باتدی،گینه یوباندین گلمدین
گور نه اولدو پروانیه یالواردیم
پروانه ده اولدو قاصدیم،گلمدین
باشوا دونوم هاردا سن،بیلمیرم
دیدیم اوزاخلاشیر سن،گلمدین
خیالیمده سن،من عاشیق کیمی
اوینیه گوله،موسیقی لان چاقیردیم گلمدین
دیرم بی رحم،دیمه نیه
بودور سوزوم،اوزوم نن اوتاندیم گلمدین
...
8/12/91
×××××××××××××
سلام و عرض ادب مهربونم
چهارشنبه سوری و عیدت مبارک باد
توی وبمون یه شعر گونه نوشتم به نظر خودم زیباست
وقت داشتی بیا بخونش
همین الان دارم ادامه اش رو مینویسم
نظرت رو بگو عزیز مهربان
روزگارت خوش و تنت سلامت ...
سالی پر بار وشادابی برایتان آرزو دارم ممنون
سلام
سال نوبرشماوخانواده محترمتان و اهالی روستا مبارک باد
پیش ماهم بیاید
ّ
سلام
سال نوتون مبار ک امیدوارم در تمام مراحل زندگی موفق باشید
__________________
مجنون کیمی بو چوللری ،آختار ما لیلادن ساری
گز کونلوون صحراسینی،اوردان تاپارسان سن یاری
سوگی اوره کلرده گزر،آختار کونوللر باغچاسین
دوشمه اوره کلردن اوزاق،گزمه طبیعت بوخچاسین
آلدانما دنیایه بیر آن،دنیا وفا قیلماز سنه
بو بی وفادان آلدیغین،بیر گون گدر قالماز سنه
اول بیر گونش تک مهربان،نور ساچ بوتون دریالره
غفلته چوخ یاتما اویان ،گتمه شیرین رویالره
عشق اولسا درمان دردوه،گولمز سنه دیوانه لر
انسان دگیل لر بی گمان،عشق بوتون بیگانه لر
دولغون سمالاردان یاغیر توفان لی توفان یاخشی باخ
حیران کونول ده چیرپینیر عصیان لی توفان یاخشی باخ
یئرسیز ده ییل بیر بویله های بیربویله گون بیر بویله آی
هاردان آخیر بیربویله چای بو جان لی توفان یاخشی باخ
جوشغون دی شاعرسینه سی اوددور اوره ک گنجینه سی
شاعر خیالیندان بیتر آلقان لی توفان یاخشی باخ
بو حس یوخ بیر جذبه دیر روحو یاران بیر ضربه دیر
توپراق جانین دیکسیندیریر عصیان لی توفان یاخشی باخ
رقصان دی عالم شبهه سیز هم غمزه گر هم عشوه ریز
وارلیق نه دی جوشغون دنیز طغیان لی توفان یاخشی باخ
آخ آخ ریاست ده ن دئمه زوردان سیاست ده ن دئمه
دیل باغلادار قان آغلادار بحران لی توفان یاخشی باخ
قوی کوکره سین قان چایلاغی جوشسون سوزون قان قایناغی
چاخناشدیران دا ائلچی نی جولان لی توفان یاخشی باخ
عباسعلی یحیوی اردبیلی
بولبول اخو سسین گلسین --- لاله ده داغلاردا بیتسین --- گوزل یاریم داغه گیتسین --- لاله لری درسین گلسین --- 6/3/92
ممنون از دلنوشتهتون
با اینکه کنارم نمی بینمت - با اینکه نمی خوای چیزی بگی - کنار تو ارامشی با منه - که مشکوک می شم به وابستگی ---
لحظه ی دیدار نزدیک است - باز من دیوانه ام مستم - باز می لرزد دلم ، دستم - باز گویی در جهان دیگری هستم . . . . . . . ابرویم را نریزی ، دل ! ای نخورده مست - لحظه ی دیدار نزدیک است . . . اخوان ثالث
وقت اذان چو میرسد بوی تو و صدا تو - میشکند ، میشکند تاب و توانی که منم . . .
من نگویم که به درد دل من گوش کنید - بهتر ان است که این قصه فراموش کنید - عاشقان را بگذارید بنالند همه - مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید - رحیم معینی کرمانشاهی .
بوردا خیال میدانلاری گنیش دی ، - داغلار - داشلار بوتون مننن تانیشدی ، - گورجک منی ، حیدر بابا دانیشدی : - بونه سسدی ، سن عالمه سالوبسان ! - گل بیر گورک اوزون هاردا قالوبسان ؟ . . . !
با نگاهی هرس کن علف های هرز دلتنگی ام را
تعداد دقیق مژه هایت را میدانم
تعجب نکن ،
مگر زندانی،
کاری جز شمردن میله های زندانش دارد ؟
سوهان می کشم قصه ی دلتنگی هایم را ،
تا هموار سازم جاده های آمدنت را
قلبم فدای عزیزی که دنیایی از دلتنگی را
به امید یه لحظه دیدنش به جان میخرم
ما نمی توانیم کاری کنیم که مرغان غم بالای سرمان پرواز نکنند ، اما می توانیم نگذاریم روی سرمان اشیانه بسازند . --- با چشم پوشی از چیزهای کوچک خود را بزرگ نگهداریم . --- بادبادک تا با باد مخالف روبرو نگردد ، اوج نخواهد گرفت . --- تنها کسانی که تغییر نمی کنند ، انهایی هستند که نفس نمی کشند . ---
گولوم سنسن ، باغیم سنسن ، گلستانیم بهاریم سان - اگر بیر قوش اولارسام من ، خزانسیز لاله زاریم سان ..... بو ، یوز بیر سوزله بیر سوزوار کی یعنی شهریاریم سان !
این چند روز
از قلبم چیزی شبیه خودم بیرون می خزید
روبرویم به سجده می رفت
و سر برمی داشت
و دست ها را به سمت بالا می برد ،
انگار دعا می کرد .
بارها تکرار می شد ،
مبهوت نگاه می کردم ،
مثل سایه بود ...
پنجره که باز می شه ،
منتظرم اما
او برایم خط و نشون کشیده
از آسمان گرفته ،
خوراک جونده گان می شم .
تحملشو ندارم ،
به جان پروانه ،
صدای باران ،
ساحل آرام ،
ورق می زنم کتابا رو ،
چه کنم؟
دست از پا خطا نکن یادم می افته ،
سکوت می کنم ...
سایه
در انتهای نگاه تو
سایه ی من به دیوار نشست .
دل در آن ویرانه بازار گم شد
و بازی های کودکانه ی من
به خواب زمستانی فرو رفتند .
رویا هم سر به بیابان گذاشت
و ره افسانه ها را در پیش گرفت .
اما تو بودی که جام بلور عشق را
شکستی
و مرا محکوم به فنا کردی
...
فاطمه رمضانپور
گاهی پشت شعر قایمکی کز می کنی
خودکارت را بر میداری
می نویسی آتش ....... دود می کنی
تیر می کشی از برقِ یک نگاه
با گنجشکها سقوط می کنی
دلت می خواهد خط کش بگذاری
اندازه ی همه ی فاصله ها را در بیاوری!
منبع :http://yadegariii1391.blogfa.com/
منبع شعرهای ادامه مطالب
http://artaaaaa.blogfa.com/
سلام می کنم به باد،
به بادبادک و بوسه،
به سکوت و سوال
و به گلدانی،
که خواب ِ گل ِ همیشه بهار می بیند!
سلام می کنم به چراغ،
به «چرا» های کودکی،
به چالهای مهربان ِ گونه ی تو!
سلام می کنم به پائیز ِ پسین ِ پروانه،
به مسیر ِ مدرسه،
به بالش ِ نمناک،
به نامه های نرسیده!
سلام می کنم به تصویر ِ زنی نِی زن،
به نِی زنی تنها،
به آفتاب و آرزوی آمدنت!
سلام می کنم به کوچه، به کلمه،
به چلچله های بی چهچه،
به همین سر به هوایی ِ ساده!
سلام می کنم به بی صبری،
به بغض، به باران،
به بیم ِ باز نیامدن ِ نگاه ِ تو...
باورکن من به یک پاسخ کوتاه،
به یک سلام ِ سر سری راضیم!
آخر چرا سکوت می کنی؟
یغما گلرویی
______________
سلام ، خورشید می تابید ، هوا بوی شقایق میداد ، قلبها به تپش افتاده بود ، حس زندگی را نسیم به رقص اورده بود . اسمان ابی لبخند میزد ، به خیالش روی ابرها راه میرفت .....
ممنون از دلنوشته هات
مثل غمی که بر دلِ دیوانه ریخته
پاییز، در حوالی این خانه ریخته
تکراری است منظره ی کوه و آبشار
هر جا که گیسوان تو بر شانه ریخته
پیراهن تو بستر رویای رنگها
انگار بر تنت پِر پروانه ریخته
چشمت خیال خام تمام شراب هاست
در کاسه های چشم تو میخانه ریخته
بیهوده خانه خانه به دنبال من مگرد
در کوچه های شهر تو دیوانه ریخته...!
----------------------------------
عشق
عشق یعنی خسته از دیوار و در
عشق یعنی بلبلی بی بال و پر
***
عشق یعنی بوته ای غرق سراب
عشق یعنی حسرت یک قطره آب
***
عشق یعنی تا سحر در اضطراب
عشق یعنی حسرت یک لحظه خواب
***
عشق یعنی ناله و اشک فراق
عشق یعنی صبر و درد و اشتیاق
***
عشق یعنی چشم اشک آلود و مست
عشق یعنی گرمی دستان مست
***
عشق یعنی گریه های نیمه شب
عشق یعنی سوختن در تاب و تب
***
عشق یعنی نفرت از یکتا شدن
عشق یعنی یار را همتا شدن
***
عشق یعنی یک جهان دلدادگی
عشق یعنی در جهان آوارگی
***
عشق یعنی در امان و در نبرد
عشق یعنی توأمان درمان و درد
***
عشق یعنی دست بر دامان صبر
عشق یعنی انحراف از راه جبر
***
عشق یعنی لحظه های انتظار
عشق یعنی یاد یار و یاد یار
...
--------------------------------
زندگی
زندگی ادامه داره
حتی وقتی ما نباشیم
اگه آشنا بمونیم
یا مث غریبه ها شیم
زندگی همینه جونم
گاهی همرنگ خزونه
با حقیقت جون می گیره
گاهی هم رنگین کمونه
گاهی هم مثل یه ماهی
توی یک تنگ طلایی
آره رسم دنیا اینه
چه بخواهی چه نخواهی
...
--------------------------------