روستایی نوا منطقه آمل مازندران
چند سالی هست با این دوعاشق ومعشوق آشنا شدم . هر دفعه از گروه جدا میشم وراه ناهموار را انتخاب می کنم تا بتونم به اینها برسم این بار کمی تفاوت داشت . در میان دشت به این بزرگی این دوتا دست شان را بهم دیگه داده حتی من صدای خنده ها وبوسه هایشان را می شنیدم چند قدمی آنها نزدیک شدم بی اختیار اشک در چشمانم حلقه زد واین حسرت را در دل لیلی ومجنون ،شیرین وفرهاد تجسم کردم وحسادتم به این دو تا زیادتر شد .
آی اوجا یارپاخلی آغاجلار ،کولگنده دینجلیدیم
یاتیپ رویادا یدی پادشاهلار ،یوخوسو گوریدیم
شیرین میوه لرینن دریب ایلدوزلارا ساتایدیم
بلکه الدوزلار گوز آچیب تک اولانلاری تاپیدی
از غم تو میزنم روز و شب تنهاییم / باده را چون باده باشد یاور رسواییم
گر خورم صد جام باده درنیابم هیچ اثر/ مست زانم که بیابم یارک پنهانیم
آقای سمایی سلام.این شعر رو همین الان خودم سرودم.اولین نفری هستی که بهش گفتم.امیدوارم خوشت اومده باشه
سهیل عزیز زیباست .ادامه بده ناز من
اشک منو در آوردی
چقدر زیباست در بیابان و دو عاشق
خدایا عاشقان را غم نده شکرانه اش با من
نگاهتان عاشقانه است دوست داشتنی
قلم شیوایی دارین جناب سمائی.
ممنونم شیرزاد عزیز
درکودکی
روی برگه سفیدی با دورنگ آشنا شدم
سبز وقرمز
حسم میگفت خورشیدی در میان آن بگنجانم
خورشید را کشیدم
با خنده ودرخشان
چند بار بوسه زدم
نازش کردم
به قلبم فشردم
سگی تازی آمد
ازدستم ربود
اما
رنگ آن در دلم جا ماند
تک الوب درده دوشوب
عشقیله حیران گزیرم
باخارام داغ داشا چوخ
سومگه جیران گزیرم
هارا جاق گتسه نگاریم
گدرم کولگه کیمین
اوچولان اورکه میزه
ریشه لی سامان گزیرزم
منه خوش باخمادی دنیا
نه قدر صبر ائلیوم
ایچرم کهنه شرابی
دردیمه درمان گزیرم
ماازکودکی باهم بودیم وتااخرزندگیمون باهم خوایم ماند.چون ریشه وساقه وبرگ هایمان رابرهم گره زدایم مادراین بیابان خشک وطاقت فرسا وزیرافتاب سوزان بی اب وعلف زندگی کردیم. دلیل این است که فقط عاشق ها چنین دردو سختی راتحمل میکند. ایاکسی دوست داردکه به جایه این دوعاشق دراین بیابان بماند
ممنون عاشق
عاشقلر بیابانده ...