درباره من
زکریا سمائی جابلو (عکاس)
متولد ۱۳۴۹ اردبیل روستای جابلو
مقیم مازندران/ فریدونکنار
email:jablou2010@gmail.com
ادامه...
روزانهها
همهپیوندها
برگهها
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- مرداد 1394 1
- تیر 1394 1
- اردیبهشت 1394 3
- اسفند 1393 2
- بهمن 1393 8
- مهر 1393 2
- شهریور 1393 1
- اسفند 1392 2
- بهمن 1392 2
- دی 1392 1
- آذر 1392 1
- آبان 1392 1
- شهریور 1392 1
- تیر 1392 1
- خرداد 1392 2
- اردیبهشت 1392 1
- فروردین 1392 1
- بهمن 1391 1
- دی 1391 3
- آذر 1391 1
- آبان 1391 1
- مهر 1391 1
- شهریور 1391 3
- مرداد 1391 1
- تیر 1391 3
- خرداد 1391 2
- فروردین 1391 2
- اسفند 1390 6
- بهمن 1390 3
- دی 1390 2
- آذر 1390 1
- تیر 1390 1
- خرداد 1390 2
- اسفند 1389 1
- دی 1389 1
- آذر 1389 2
- مهر 1389 1
- شهریور 1389 2
- تیر 1389 1
آمار : 185485 بازدید
Powered by Blogsky
حصار
این فقط یک حصار آهنی . بایستی از حصار ذهنمان گذر کنیم
بن بست وجود ندارد یا راهی خواهیم یافت . یا راهی خواهیم ساخت.
حصاریم بند بند اولوب بوسوزلرینن
آی پارام پنهان الوب بوسوزلرینن
آتیب ملکلر باشدا یایلیخ دیلده سوز
منده خیام اولموشام بو سوزلرینن
*****
یازیپلار گوزل شیرینه بو غمنامنی
ایچیب خسرو شاهان بو پیماننی
عشقده مستور الوب جانانیدن
درک المور بو عاشقی بیچاره نی
زکریا سمائی جابلو
یکشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:16 ق.ظ
داداشی سلام امیدوارم حالت خوب باشه .
نمی دونم چرا وقتی این حصار اهنی رودیدم بی اختیار گریه ام گرفت . اخه قبلش دیدم دوبیتی رو تایید کردی خوشحال بودم ولی
داداشی حالم گرفته شد. همه ی غم وغصه واحساس افسردگی
وناراحتی رو برام زنده کرد . داداشی میشه بگی چرا؟ چرا؟ فعلا...
سلام زهرا جون ممنون امیدوارم زندگی بر وفق مراد شما باشد
اماعکس هر کس برداشت خو د را از این تصویر میکند
حصار نامرئی یا حصار ظاهری ما را همیشه درمنگنه دارد گریز از این حصار سخت است البته عکس دوم راهی را از دور نشان می دهد رد شدن ممکن باشد .ولی تصویرها برای امید زندگی می کند .بایستی حصارهای ذهنی خود را برداریم .با تشکر
پشت حصارم داداشی صدامو میشنوی؟
سلام امیدوارم خوب باشی
این روزا سالگرده عشقمه . اومدم دعوت کنم بیایی
وبلاگم فقط بیا ولی چیزی نگو
دلم ارووم نمیشه
امروز اخرین بار بود که دیدمش داره نفس میکشه
دلم گرفته ببخش داداشم ناراحتت کردم.
معنی سکوتتم فهمیدم.
اگه چیزی بگی گریه هام بیشتر میشه .
تو به فکر منی که سکوت کردی.
پس فقط نوشته هامو بخون و
چیزی نگو فقط دعا کن
داداش گلم
ببخش
فعلا...
گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...
گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی .....
گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...
گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا
نداری و حال هم که... گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری
و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...
گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...
فعلا.....
به تو می‌اندیشم،
و به رؤیاهایت، و غم دیروزی.
با همه دلتنگی
خنده هایت همه آرامش بود،
تو پیام آور شادی بودی.
و در آن تاریکی
چشمهایت روشن، گویی از جنس بلور.
گونه‌هایت همه سرخ و نگاهت گیرا.
همه را خوب به خاطر دارم.
***
تو بدان،
باور کن،
روشنی‌ها با توست .
من به ایمان تو ایمان دارم.
***
به تو می‌اندیشم، و به رؤیاهایت، و سرانجام سپید.
تا ابد خواهم ماند.
رفتنی نیست مرا.
سـکـــــــه ی زنـدگـیم
شـیـــــــر نـدارد
امــــــــا
هـمـیـن خـطـی
کـه مـــــــرا بـه تــــــو
وصـــــــــــــــــل
نـگـه مـی دارد را
دوســـــــت دارم.
حصار را دوست دارم.
غمگینم دلتنگم حتی خواب
هم از چشمانم گریزان است.
بی خبر و بدون داد زدن اومدم
نکنه مزاحم خواب داداشم بشم
فعلا...
شب نزدیک است ...!
هر شب دستم را تنهــــــا ...
بر شانه ی تنهای شـــــــــب میگذارم ؛
و برایش از " تـــــــــــو " میگویم .....
بـــــــــــاران میگیرد !!!!
داداشی مطلب گذاشتم سر میزنی ؟
یه مطلبم واسه تو میزارم.
امواج نرم دریا میزند بر ساحل
ماهیان شیرجه میزنند بر آب
میرقصد در نور -آفتاب خط روشنی را می کند ترسیم
منم محو تماشا تو در خواب شیرین
سوار بر رویای اسب سفید
من دوخته ام چشم در بیکران شاید آن یار پریزاد بیاید.
بر گرفته از وبلاگ جابلو وبلاگ داداشم.
شعرشو دوست دارم داداشی.فعلا.....
کدوم دعا کدوم خیرخواهی
همون که گفتی تا دوست و برادری مثل من داری احتیاجی به دشمن نداری !!!!!
منظورت همین دعا بود دیگه اقاااااااااااااااااااااااااااااااااااا
شوخی بود ناجی مهربان
حالت گرفته شد نه ؟
حصار. حصار عزیز!!!
چی شده اینجا تنها موندی.
نه!!!
تو تنها نیستی .
منم با تو و در کنار تو تنهام عزیزم .
حصارمن!!!
همیشه پایدار و استوار بمان.
زیبایی تو رو روز به روز بیشتر احساس میکنم.
زیبای من! حصار من!
دوستت دارم.
همیشه بمان. از من دلگیر نشو .
حصارم! تو برام عزیز و زیبا یی.
بمان همیشه بمان.
بهت سر میزنم.
شب خوش داداش مهربون
ساقولاسن باشوا دونوم قارداش
گیجزین خیری قالسون.
اوین آبادان
فعلا... این دیگه ترکی چی میشه نمیدونم.
چنین گفت زرتشت:
” که سوزانید بدی را درآتش ، تا ز آتش برون آید نیکی”
پس تو نیز چنین کن
۴شنبه سوریت مبارک
.
.
.
دستانت را به من بده تا با هم از رو آتش بپریمم!
آنان که سوختند ، همه تنها بودند!
چهارشنبه سوری مبارک
همه ی درد دلام مال تو.
همه ی نوشته هام مال تو
فقط این حصار مال من.
کنار دیوار قدم زدن که آزاده
می خوام قدم بزنم.
سلام. صبح بخیر
شکسپیر می گوید:
هراز گاهی برای آنکه دوستش داری نشانه ای بفرست تا یادش
آری که هنوز قلبی برایش می تپد............و این آن نشانه
است.
کسی به سکوتت نمیرسد.
همه منتظرند که به فریادت برسند...
داداشی سلام.خدا قوت.
گزارشگرروزنامه حصار زیبا:
سوال از استاد سمایی کوهنورد عزیز کشورمون:
ببخشید میشه در مورد تمریناتون توضیح بدین و آیا از تمرینات
راضی هستید یا نه.
وبرای کوهنوردی ورزش تنفسی چطور انجام میدید.ممنونم.
گزارشگر: ببخشید دوستان بنا به دلایلی موفق به اینکه با استاد
مصاحبه داشته باشیم. نشدیم.موبایلشون خط نمیده
حتما در حال تمرینات هستن .
ولی به شما قول میدم در اسرع وقت با ایشان مصاحبه ای
داشته باشم.درود و بدرود.
داداشی هستی.
جواب گذارشگرچی شد.
داداشی منتظرم نزار دیگه .
نگرانم کردی.
اصلا یک کلمه بگو حالت خوبه لااقل از نگرانی در بیام.
بی رحم شدی هاااااااااااااااااااااااااااااااااا
تو که اینجوری نبودی هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
ای منیم هر گجمی گوندوز ایدن هاردا قالبسان
گل گور بو یانان قلبی نجه درده سالبسان
پروانه کیمی آتش شمعونده یاناردیم
غمنن ارییب یانماغووا من اوتاناردیم
سن بیر گونشییدون کی منیم قلبیمه قوندون
گول تک گوزلییدون نیه بس گول کیمی سولدون
سنن سورا هیچ کس منه یار اولا بیلمز
چوخلار گلجاخ .اما اینان سن اولا بیلمز
یار گله جک:
گــــــله جک یار گله جک دردیمه درمان گله جک
بـــــــو اُولو جیسمه ایلاهی تزه دن جان گله جک
عیبی یوخ کی بوراجان هیجرانا صبر ائیله میشم
وصلیمه عاشیق اُولان اُو مــــــــــه تابان گله جک
کونلومون هر یئرینه من سو سَپیپ پاک لامیشام
چون کی قلبیمه قوناق سئوگیلی جانان گله جک
دؤزموشم چـــوخلی زاماندی یاریمی صید ائلییم
شانسا بــاخ اُووچویا مهمان دلی جیران گله جک
اُو شیرین یار کـــی منی گؤزلری حیران ائله میش
خـــوش گلیب گلماغینا جان اُونا قوربان گله جک
چاتدی هیجران باشا یارب سنه چوخ شکر کی بوگون
مجنونـــــون سئوگیلیسی لیلی دوران گله جک
شاعیر : وحید شکرزاده
الو
.
.
الو
داداشی سلام. ممنونم که به من سر زدی.
زیبایی در نگاه زیبای توست.
داداشی داشتم مینوشتم ولی الان رفتم کنار آبشار
و به جابلو سر زدم. وبمو دو بار نوشتی درستش کن. و
این مینا کیه واسم همه جا نظر گذاشته.
حصارم کجایی؟
چرا دور شدی؟
چطور باهات درد دل کنم؟
آخه فقط تو درکم میکنی.
فقط تو زیبایی.هر چه نگاهت کنم سیر نمیشم.
حصارم دوستت دارم.دوستت دارم.
باور کن
این خلوتــی که مرا روانــه ی خیال تو می کند؛
درد دارد..
آنقدر زیاد که گـــاهی فکر می کنم :
آیا هرگز خواهی فهمید مخاطب خیلی از حرف ها و رفتارهایـم
تـو بوده ای ؟
آیا یک روزی " خدا " اجازه می دهــد این همه همنشینی با
خیالت را برایـت تعریـف کنــم ؟
ایــن روزها که تو حالت خوب نیست
و من بیشــتر از آنــچه فکــرش را کنی
فکــرت را می کنم..
این روزها
غمی که احساست را خاکستری کرده،
مدام نفرین می کنمـ . . .
کــاش یکــ روز به دعای گربه سیاه هم بــ ـاران بیــایـد...
-----------------------------------------
آخر آغلاتدین منی، بیگانه لر گولسون منه
شمع تک یاخدین منی، پروانه لر گولسون منه
منده یالوارام، گوزون یادیله، پیر میکده
ائیله مست ائتسین منی، مستانه لر گولسون منه
پرتو خورشید رویین جام می ایچره گؤروب
آغلارام قوی دوریده پیمانه لر گولسون منه
قورخورام سر دهانین می ایچیب فاش ائیله یم
مست اولام کیم عارف، میخانه لر گولسون منه
باغلا اول زنجیر زولفونه من سرگشته نی
قویما کیم صحرانشین، دیوانه لر گولسون منه
لیلی وش، زولفوندن آیری ایسته رم مجنون اولام
قوی ائشیتسین بو سؤزی، فرزانه لر گولسون منه
ییخا بیلمزدی فلک اولسایدی ییخدی هجر یار
واحدم قوی ساکن ویرانه لر گولسون منه
علی آقا واحد
----------------
بسیار غزل زیبا ی است خدا رحمت کنه واحد را
سکوت میکنم
نه به احترام آنان که از فریادم خسته شدند
نه برای آنانی که به دنبال سکــوتم هستند
نه برای دل او که میخواهد با سکوتم مرا بشکند
و نه برای بودنی تکراری
سکوت میکنم. . . .
چون صدای تو را در سکوت می شنوم
تو که تمام دنیای پراز فریادم را به یکباره خاموش کردی
و به من سکوت را هدیه دادی . . .
درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امشب بر برگ گلی مینویسم
گر در سکوتم یا که فریاد
هر لحظه ام را از تو میکنم یاد
برگ گل را به رود میسپارم
تا ببرد و به دوست برساند
تا در خواب برگ گل را از رود بگیرد
ولی در بیداری باورنکند
اما !
دستانش از بوی گل معطر باشد
دستانت را می بوسم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حصارم سلاممممممم.
عشق یک اتفاق است ، نه انتخاب !
اگر انتخاب باشد ، با یک اتفاق از بین می رود !
کاش لحظه های با دوست بودن مثل خط سفید جاده بود،
تکه تکه می شد ولی قطع نمیشد..
ممنون زیباست
حصار زیباست و
همیشه می درخشد
در آزادی هزار آرزو داریم
اما در اسارت فقط
آرزویمان آزادیست !
پس آزادیت را اسیر آرزوها نکن ...
سلام بر حصار
عزیزترینم ، بهتزینم
فراموش نمیکنم
روز تولدت رو
ساده مینویسم
تولدت مبارک و روزهای زندکیت پربرکت
برات دوست خوب آرزوی سلامتی دارم